حکایتی از مواجهه امیر المومنین علیه السلام با نوروز ایرانیان و بروز قطرهای از عدالت آن حضرت
دکتر محمد محمدی ملایری استاد تاریخ مینویسد:
نظیر همین رفتار و روش (عدالت) آن حضرت در مورد هدیه نوروزی بود که از سنتهای قدیمی ایرانیان و از دیرباز نشانه لطف و صفا و وسیلهای برای تجدید دوستی و همبستگی بود ولی کارگزاران عثمان مانند ولید بن عقبه و سعید بن العاص آن را همچون خراجی که مکلف به پرداخت آن بودند از ایرانیان مطالبه میکردند و حتی فشار سعید بن العاص برای وصول آن بر مردم به حدی شد که مردم به عثمان شکایت بردند و گر چه خليفه کارگزار خود را از این کار منع کرد ولی از آنجا که آن کارگزاران هدیه نوروزی را هم منبعی از عایدات شخصی خود میشمردند به آسانی از آن صرف نظر نمیکردند. چنانکه در زمان معاویه هم عبيد الله بن دراج کارگزار او بر سواد (= عراق) هدیه نوروز و مهرگان را هم مانند خراج از ایرانیان مطالبه کرد و مبلغ آن که در آغاز ده میلیون درهم بود به تدریج بر آن افزوده گشت تا به چهل میلیون رسید و همپای خراج گردید. و آنچه مانع از این میشد که آنها از این کار باز ایستند این بود که بر خلاف خراج که عاید بیت المال میشد هدیه نوروز و مهرگان از آن خود خلیفه و کارگزاران او بود. ولی در خلافت علی (علیه السلام) وضع به گونهای دیگر تغییر یافت. در این دوران جز خراج بیت المال مبلغ دیگری از مردم وصول نمیشد حتی در یکی از عیدهای نوروز که علی (علیه السلام) در کوفه بود و چند تن از بزرگان و دهقانان ایرانی، که طبق آئین دیرین خود در روز عید به دیدار بزرگان میرفتند و هدیهای تقدیم میداشتند به دیدار آن حضرت رفتند و ظرفی از نقره با طلا محتوی شیرینی مخصوص عید به عنوان هدیه نوروزی تقدیم کردند و آن حضرت پس از آگاهی از مناسبتی که باعث تقدیم آن هدیه شده است با خوشروئی آن را پذیرفته و خود از آن تناول نمودند و حاضران مجلس را هم از آن بیبهره نگذاردند و برای خوشآمد هدیهدهندگان این عبارت معروف را هم که در تاریخها نقل شده به آنها فرمودند: «نورزونا كل يوم» یعنی «هر روز ما را نوروز گردانید» و برای اینکه افزون بر آنچه از بابت خراج سالیانه باید بپردازند مالی بر آنها تحمیل نشود و رد کردن هدیه آنها هم باعث تكدر خاطر آنان نگردد دستور دادند که آن ظرف طلا یا نقره را قیمت کنند و قیمت آن را از خراج سالیانه ایشان کسر نمایند.
تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی، تالیف دکتر محمد محمدی ملایری، جلد ۳، صفحه ۲۴۴-۲۴۵، چاپ انتشارات توس
درباره این سایت