اعتراف عمر: به خدا قسم اگر شمشیر علی بن ابی طالب نبود، پرچم اسلام برافراشته نمیشد.
ابن ابی الحدید از علمای اهل سنت عمری مینویسد:
روى أبو بكر الأنباري في أماليه أن عليا ع جلس إلى عمر في المسجد و عنده ناس فلما قام عرض واحد بذكره و نسبه إلى التيه و العجب فقال عمر حق لمثله أن يتيه و الله لو لا سيفه لما قام عمود الإسلام و هو بعد أقضى الأمة و ذو سابقتها و ذو شرفها فقال له ذلك القائل فما منعكم يا أمير المؤمنين عنه قال كرهناه على حداثة السن و حبه بني عبد المطلب .
ابو بکر انباری در امالی خود نقل کرده است که علی (علیه السلام) در مسجد نشسته بود و عدهای از مردم به همراه عمر هم آن جا بودند. یک نفر بلند شد و به امیر المومنین (علیه السلام) اهانت کرد. عمر گفت: این کلام ثابت میکند که گوینده آن یک انسان سرگردان و عاجز است. به خدا قسم اگر شمشیر علی بن ابی طالب نبود، پرچم اسلام برافراشته نمیشد و با شرفترین و با سابقهترین امت است. آن فرد زمانی که دید عمر از امیر المومنین (علیه السلام) تعریف و تمجید میکند، گفت: اگر این طور بود، چرا نگذاشتید که علی بن ابی طالب (علیهما السلام) به خلافت برسد؟ عمر گفت: به خاطر این که علی بن ابی طالب جوان بود و سن کمی داشت و فرزندان عبد المطلب را دوست داشت.
شرح نهج البلاغة، تالیف ابن ابی الحدید، جلد ۱۲، صفحه ۸۲، چاپ دار الکتب العلمیة
از این بیان عمر بن خطاب ثابت میشود که او نیز به برتری امیر المومنین علیه السلام اقرار داشته اما خباثت ذاتیاش باعث شده تا حق آن حضرت را غصب کند. نکته جالب اینجاست که پاسخ شبهه مظحک عمر را ابی قحافه پدر ابی بکر به پسرش داده است چنانچه شیخ طبرسی رضوان الله علیه روایت کرده است:
أبا قحافة كان بالطائف لما قبض رسول الله صلى الله عليه وآله وبويع لأبي بكر، فكتب ابنه إليه كتابا عنوانه " من خليفة رسول الله إلى أبي قحافة. أما بعد فإن الناس قد تراضوا بي، فإني اليوم خليفة الله، فلو قدمت علينا كان أقر لعينك " قال: فلما قرأ أبو قحافة الكتاب قال للرسول: ما منعكم من علي؟ قال: هو حدث السن وقد أكثر القتل في قريش وغيرها وأبو بكر أسن منه. قال أبو قحافة: إن كان الأمر في ذلك بالسن فأنا أحق من أبي بكر، لقد ظلموا عليا حقه وقد بايع له النبي صلى الله عليه وآله وأمرنا ببيعته. ثم كتب إليه " من أبي قحافة إلى ابنه أبي بكر. أما بعد فقد أتاني كتابك فوجدته كتاب أحمق ينقض بعضه بعضا، مرة تقول خليفة رسول الله صلى الله عليه وآله ومرة تقول خليفة الله ومرة تقول تراضى بي الناس، وهو أمر ملتبس فلا تدخلن في أمر يصعب عليك الخروج منه غدا ويكون عقباك منه إلى النار والندامة وملامة النفس اللوامة لدى الحساب بيوم القيامة، فإن للأمور مداخل ومخارج وأنت تعرف من هو أولى بها منك، فراقب الله كأنك تراه ولا تدعن صاحبها، فإن تركها اليوم أخف عليك وأسلم لك.
ابی قحافه (پدر ابی بکر) در زمان شهادت رسول خدا صلوات الله علیه و آله در طائف بود. بعد از بیعت با ابی بکر، او نامهای به پدرش نوشت به این شرح: از طرف خلیفه رسول خدا به ابی قحافه، اما بعد، همانا مردم به من راضی شدند و امروز من خلیفه خدا هستم، پس اگر پیش ما بیایی نور چشم مایی.
ابی قحافه بعد از خواند نامه به پیک ابی بکر گفت: برای چه علی را از حقش منع کردید؟ پیک ابوبکر گفت: او جوان است و بسیاری از قریش را کشته و ابی بکر از او مسنتر است. ابی قحافه به پیک ابی بکر گفت: اگر مسن بودن برای خلافت ملاک باشد که من نسبت به ابی بکر برای خلافت بیشتر بر حق هستم. حقیقتا بر علی و حقش ظلم کردید، در حالی که رسول خدا خودش با او بیعت کرد و مردم را نیز امر به بیعت با علی کرد!
سپس نامهای به فرزندش نوشت به این شرح: از طرف ابی قحافه به پسرش ابی بکر. اما بعد؛ نامه تو به دست من رسید و من آن را نامه یک احمق یافتم که بعضی از آن بعضی دیگر را نقض میکند! یک بار در نامه گفتی خلیفه رسول خدا و یک بار گفتی خلیفه خدا و یک بار گفتی مردم به من راضی شدند (و من انتخاب شده مردم هستم؛ کنایه از این که تو خلیفه خدا و رسول نیستی بلکه خلیفه مردم هستی!) و مشخص است که امر بر تو مشتبه گشته؛ پس در امری داخل نشو که خارج شدن از آن برایت بسیار سخت است و عاقبتت را به سوی آتش (جهنم) و ندامت میکشاند و در روز قیامت ملامت خواهی شد محلهای وارد شدن و خارج شدن از امور دنیا بسیار است و تو خود میدانی که در این کار از تو سزاوارتر کیست! پس از خدا بپرهیز و این کار را به صاحبش واگذار و اگر اینکار را امروز ترک کنی برایت مجازات سبکتری به دنبال دارد. والسلام علیکم.
الاحتجاج، تالیف شیخ طبرسی، جلد ۱، صفحه ۲۲۶-۲۲۷، چاپ دار الاسوة
درباره این سایت